به نام خدای مهربون

29 دی ماه سال1398

صبح قرار بود یه سر به مرساناخانوم بزنم و سوغاتیشو بدم و بعدش برم برسم به کارام.

مرسانا همیشه غافلگیر میکنه ماهارو با کاراها و حرفها و ادا اصول جدیدش

و ریعکشن این غافلگیری ها میشه ذوق کردنای بی حدو حساب ما

و من باز اینقدر ذوق کردم براش که از زمین بلندش کردم و  چنتا حرکت موزون  درحالت بچه بقل انجام دادم و اونم خوشحال از اینکه بازهم موفق شده بود با شیرین کاری جدیدش منوجوگیر بکنه که یکهو مهره های کمرم شروع کرد به سوختن و درد گرفتن و دیگه نتونستم هیچ کاری بکنم.الان ساعت 9 شبه و من همچنان نمیتونم ت بخورم

و ناچارا برنامه هام رو بدون حضور فیزیکم انجام دادم

و یه تصمیم برای همیشه گرفتم اونم این بود ک احساساتم رو کنترل کنم .چون دوبار هم از ناحیه گردن آسیب دیدم تو ذوق کردنم برا این نیم وجب بچه 

جوری که مرسانا منو ناک اوت میکنه پهلوان تختی خدابیامرز حریفشو ناک اوت نمیکرد

ولی دیگه تو این مدت که نمیتونستم کاری بکنم حسابی از بازیگوشیهاش و شیرین زبونیاش لذت بردم .با وجود اینکه هم دردستون فقرات تحتانی اذیتم کرد هم حضور نداشتنم تو برنامه هام به صورت فیزیکی .

ودر پایان

امام علی فرمودند: خیر الامور اوسطها

در تمام امور زندگی اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل میشویم

 

 

 

ماه بهمن است...ماه بهمن راه انداختن من

دی ماه به پایان رسید

با معرفت ترین لیدر سهم من شده است

ذوق ,هم ,  ,کاری ,تو ,ناک ,کاری بکنم ,و من ,    ,انجام دادم ,برنامه هام

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیمه شخص ثالث کتابخانه اشک اژدها فروشگاه انواع گن لاغری شارایل اداره تبلیغات اسلامی شهرستان قرچک server51 زندگی شاداب دبیرستان شهید مطهری علوم نهم شهید کمال الدین جان نثار فصل نامه ادبی فرهنگی سبو